متن و شعر فاصله |کاش بین من و تو فاصله مامور نبود
کاش بین من و تو فاصله مامور نبود
یا خدای من و تو این همه مغرور نبود
.
زندگی روی خوشی داشت اگر رویایت
زیر پر حجمترین سایه و هاشور نبود
.
من در این نیمه و آن نیمهی گریان که تویی
میرسیدیم اگر چشم زمان شور نبود
.
مثل یک حادثه ای کاش رقم میخوردیم
تا از این فاصله ها معجزه مجبور نبود-
.
پُر کند راه میان دل و ایمان مرا
آخرین خاطرهام دیدنت از دور نبود
.
آرزو درد کشیدیم بفهمیم دعا
قدر یک ثانیه با طالع ما جور نبود
.
بنِشین سنگ زیاد است، فدای قدمت
حق من، دیدن چشمان تو از گور نبود
.
عطرت اینجاست و هی شوق پریدن در من
وای اگر این گره های کفنم کور نبود
اشعار پویا جمشیدی, پویا جمشیدی, شعر, شعر عاشقانه, شعر,