ضرب المثل اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ضرب المثل اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ضرب المثل اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ، داستان ضرب المثل این مثل در مورد افرادی گفته می شود که متکی به غیراند و به خداوند توکل ندارند. در زمان قدیم پادشاهی بوده به …
بیشتر بخوانید »حکایت مهمانی این بابا شده حکایت مهمانی کلاغ و روباه
حکایت مهمانی این بابا شده حکایت مهمانی کلاغ و روباه حکایت مهمانی این بابا شده حکایت مهمانی کلاغ و روباه ضرب المثل،داستان ضرب المثل این مثل را به طنز درباره میزبانی می گویند که در پذیرایی از مهمان قصور کند یا به فکر آسایش او نباشد و بی اعتنا …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
ضرب المثل علف باید به دهن بزی شیرین بیاد ضرب المثل علف باید به دهن بزی شیرین بیاد داستان ضرب المثل علف باید به دهن بزی شیرین بیاد همه ما این ضرب المثل که علف باید به دهن بزی شیرین بیاد رو بارها شنیدیم اما معنی و مفهومش چیه؟! …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل صد رحمت به دزد سرگردنه
ضرب المثل صد رحمت به دزد سرگردنه ضرب المثل صد رحمت به دزد سرگردنه روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، جز اسب و الاغ و شتر، وسیله ای برای سفر و رفتن از شهری به شهر دیگر وجود نداشت. راه ها پر از خطر بود. مردم گروه گروه …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل خر لگدش زده، پای کره خر میشکند
ضرب المثل خر لگدش زده، پای کره خر میشکند این مثل در موقعی گفته میشود که یک نفر از طرف آدم پر زور و قویتر از خود ظلمی میبیند و چون زورش به او نمیرسد با اوقات تلخ به خانه میآید و تلافی آن را سر زن و بچهاش در …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل تجارت بوق حمام
ضرب المثل تجارت بوق حمام ضرب المثل تجارت بوق حمام در زمان های قدیم بازرگان ثروتمندی زندگی می کرد که بسیار درتجارت موفق بود و پسری داشت که بسیار تنبل و تن پرور بود و دنبال کسب روزی نمی رفت. تاجر دوست داشت به پسرش راه و رسم تجارت را …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل مزد «هیه» جیرینگ است
ضرب المثل مزد «هیه» جیرینگ است ضرب المثل مزد «هیه» جیرینگ است مردی در جنگل هیزم میشکست تا بار کند و به آبادی ببرد بفروشد. مرد دیگری هم در کنار او روی سنگ نشسته بود. آن هیزمشکن هر بار که تبر را به ضرب پایین میآورد و به کندهها میخورد …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل استخوان لای زخم گذاشتن
ضرب المثل استخوان لای زخم گذاشتن قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم میخواست آن را …
بیشتر بخوانید »ضرب المثل گوهر شبچراغ
ضرب المثل گوهر شبچراغ واژه مرکب بالا در شرح و توصیف قصص و داستان ها و همچنین زیبایی لعبتان طناز و دلربا به کار می رود ولی دانش پژوهان از آن در تعریف مقام رفیع دانش و معرفت استفاده می کنند چه اگر به حقیقت مداقه نماییم علم و دانش …
بیشتر بخوانید »جدمان قصاب بود ما را به نعلبندی چکار؟
جدمان قصاب بود ما را به نعلبندی چکار؟ جدمان قصاب بود ما را به نعلبندی چکار؟ هنگامی که یک نفر داوطلب انجام کاری شود که نه از عهدهاش برآید نه سررشتهاش را داشته باشد و عاقبت هم آن کار را خراب کند و ضرر هم ببیند آنان که درباره او …
بیشتر بخوانید »