حکایت زیبای مرد دباغ در بازار عطر فروشان حکایت زیبای مرد دباغ در بازار عطر فروشان مرد دباغ و بازار عطر فروشان داستانی زیبا ار مثنوی معنوی روزی مردی از بازار عطرفروشان میگذشت، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی …
بیشتر بخوانید »ملانصرالدین و دود کباب
ملانصرالدین و دود کباب ملانصرالدین و دود کباب فقیری از کنار دکان کباب فروشی می گذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخ ها کرده و به روی آتش نهاده باد می زد و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه …
بیشتر بخوانید »شرح حکایت “ویرگول” از احمد شاملو
گفتهاند که وقتی، یکی از افسران جوان گارد نیکلای اول ـ امپراتور روسیه ـ به گناهی متهم شد و خشم […]
نوشته شرح حکایت “ویرگول” از احمد شاملو اولین بار در مجله تفریحی 2روز پدیدار شد.
بیشتر بخوانید »