قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
زمان پخش سریال ترکی و جدید پر بیننده اکیا از جمعه تا چهارشنبه هر شب ساعت ۱۰ پخش خواهد شد
این سریال ترکی یکی از گرانترین و پرهزینهترین سریالهای کشور ترکیه است و جوایز بسیاری را ربوده است.
به خاطر هزینههای بالای رایت این اثر، گفته میشود پای یک برند تازه در میان است و سریال را برندی به نام اکیا که تولیدکننده لوازم آرایش و پوست و موی اکیا است، تامین کرده است.
اکیا نام جدید کاراکتری در این سریال به نام نیهان با بازی نسلیحان آتاگول است.
یکی دیگر از بازیگران این سریال موفق، بوراک اوزچیویت است، بازیگر نقش کامران در سریال چکاوک و همچنین نقش بالیخان در سریال حریم سلطان.
خلاصه داستان سریال اکیا
سریال اکیا که این روزها به عنوان نسخه فارسی سریال کارا سودا یا در حقیقت عشق سیاه تبلیغ میشود، ماجرای دوستی همسر امیر و دوست دختر سابق کمال است.
او دختر ویلدان که از خانوادهای ثروتمند و اوندر از خانوادهای متوسط است.او یک برادر دوقلو به اسم اوزان دارد.
او دختری شاد و بی پروا است.او با اینکه در یک خانوادهٔ ثروتمند بزرگ شده اما همیشه از زندگی پُر زرق و برق کمی دوری میکند.
در زمانی که او و کمال عاشق یکدیگر بودند و خیال ازدواج کردن داشتند،اوزان یک زن را میکشد .
او برای پنهان کردن این قتل،مجبور میشود با امیر کوزجواوغلو ازدواج کند و پیشنهاد ازدواج کمال را رد میکند،کمال فکر میکند اکیا بخاطر مادیات پیشنهاد ازدواج او را رَد کرده است،
به همین خاطر ناراحت میشود و قید استانبول را میزند. سال ۲۰۱۵ میشود و اکیا هنوز هم مثل روزهای اول عاشق کمال است و به امید اینکه روزی به کمال میرسد هر روز قوی تر میشود.
کمال برای کار کردن روی یک پروژه در شرکت امیر دوباره به استانبول بر میگردد و با بازگشت کمال به استانبول همه چیز دوباره آغاز میشود…
کمال یک مهندس معدن جوان و فقیر است او برای به دست آوردن روزی خودش ، به همراه کارگرانش ، در اعماق زمین در حال تلاش و جدال است .
کمال فقیر است ولی غرور زیادی داره . یک روز دختری به اسم اکیا ( نیهان ) رو از خطر غرق شدن نجات میده . به این ترتیب با او آشنا میشه و زندگیش تغییر میکنه . و بعد از مدتی با اتفاقاتی برای برادر اکیا (نیهان) می افتد اکیا (نیهان) از روی اجبار و برای نجات برادرش مجبور میشه با امیر کسی که دوستش ندارد ازدواج کند بعد از این اتفاقات زیاد کمال مجبور به ترک استانبول میشه و در جایی دیگر ، در یک معدن مشغول به کار میشه و وقتی برمیگرده به استانبول به دنبال انتقام از عشق گذشته خودش که ازدواج کرده اکیا (نیهان) می افتد و ماجرای عشق بین این دو نفر و همسر اکیا (نیهان) ماجرا و داستان زیبایی را به ثمر میرساند
فصل اول این سریال اواسط سال ۲۰۱۶ به پایان رسید و هم اکنون از شبکه استار ترکیه فصل دوم این سریال در حال پخش است.
قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
خلاصه داستان قسمت اول سریال اکیا
خلاصه دا
خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ تا ۱۴۷ سریال اکیا
خلاصه داستان قسمت ۱۴۵ تا ۱۵۰ سریال اکیا
خلاصه داستان قسمت ۱۴۵ تا ۱۴۹ سریال اکیا
زینب با شنیدن حرف کمال کهگفت من اون قاتل رو پیدا میکنم از مهمونی رفت و عامر از اکیا پرسید اون اینجا چیکار داره اکیا گفت من و عامر گفت مهمونی تموم شد لیلا گفت دعوت کردن زینب فکر خوبی نبود که اکیا میگه من جواب سوالمو گرفتم زینب و عامر هنوز ملاقات دارن با هم کمال دنبال زینب میره و به اسو هم میگه برو خونه بعد صحبت میکنیم و میره دنبال زینب و طوفان به اسو میگه منو به عامر فروختی این عکسایی که تو فلش هست رو ببین چیزی نبود حرفی نمیخواستم بزنم فقط خواستم ببینم منو به کمال میفروشی یا نه تو منو بخاطره کسی فروختی که دوست نداره از این به بعد منتظره شکستت هستم جبهه ما جدا شد اکیا میاد سراغه عامر و بهش میگه کنجکاوم بدونم چرا مهمونی رو نصفه تموم کردی؟ و تو دست عامر فلشی که صدای اوزان هست رو میبینه و میپرسه این چیه و عامر طفره میره و تهدید میکنه که اکیا باهاش بازی نکنه کمال تو خونشون زینب رو میگیره و میگه برای چی اومدی
زینب :اوزان خودکشی نکرده درسته؟کمال:یک کلمه در اینمورد به اون حرفی نمیزنی . زینب:از کجا فهمیدی کشتنش؟کمال:تو هنوز اونو میبینی و خانوادش صداشو میشنون میان بیرون و میفهمن زینب رفته تولد امیر اونم میگه اکیا منو دعوت کرد و تانر میگه به من گفته بود منم گفتم برو و فهیمه میگه وقت عقد گرفتین با آسوو یکماه دیگه عروسی داریم بریم داخل در موردش حرف بزنیم که کمال میگه کار دارم و میره و تانر میره دنبالش بهش میگه من و بانو دیگه اینجاییم و بخاطره آیهان همه چی رو از دست دادم کمالم میگه از من بخاطره بی عقلیهات حساب پس نگیر تانر میگه خدایی هم هست و کمال:داداش من بودن خیلی سخته؟ تو برادره من بودی رفتین با دشمن من همدست شدین چیزایی که بدست اوردی به اندازه چیزایی که من از دست دادم نیست و میره..قادر میاد به اکیا میگه ساعت ۹ شرکت باش که یه پروتکل رو باید امضا کنی و به عامر میگه من چهره واقعی زنتو بهت نشون میدم فقط پول رو دوست داره و فکرش پیشه اون مردکه برای اینکه چشماتو باز کنم همه کار میکنم ..ایهان جلوی خونه لیلا بهش میگه که کمال بچه خوبیه امایه مشکلاتی داره امروز خواستم اون نگهبان رو با اسلحه بزنه نزد که کمال میاد و با ایهان یه کم حرفش میشه و به لیلا میگه تو داری تو کارای من سرک میکشی لیلا؟همش به منمیگی عوض شدی امافقط من عوض نشدم و میره ..عامر به طوفان میگه باید بفهمی کمال در مورده مسمومیت اوزان چیزی میدونه یا نه طوفانم میگه نه کمال به زهیر میگه دلیل مسمومیت اوزان رو پیدا کنه
زینب از هاکان میخواد ببینتش ..منشی کمال بهش میگه که باید بره برای پروازه انکارا و قادر تو جلسه انکارا شرکت میکنه بلیط شما هماونا گرفتن قادرم به قرارداد میذاره جلوی اکیا که اگه از عامر جدا بشه سهامش باید بنام قادر بشه اونم امضا میکنه امیر هم از این موضوع خبر نداشته و از اکیا میخواد جای اون تو جلسه انکارا شرکت کنه اکیام قبول میکنه .تانر میاد پیش حسین تو ارایشگاه کار کنه عامر هم با هاکان قرار میذاره و بهش میگه کمال داره دنباله مرگ اوزان و میگیره چیزی از طرف من پیدا نمیکنه کاری کن که با کمال روبرو نشی زینب زنگ میزنه و عامر شک میکنه میره زینب رو تعقیب میکه اکیا تو هواپیما کمال رو میبینه میخواد پیاده بشه که نمیذارن که قسمتی از حرفاشونو با ویدیو گذاشتم ودر ادامه اکیا میگه تو کاری کردی که قادر نیاد من بیام و کمال میگه برای دیدنت به اینکارا نیاز ندارم چرا ازم اینقدر میترسی؟
حتی نمیخوای یه ساعت کنارم بشینی میترسی که تحت تاثیر من قرار بگیری و بی دفاع بشی؟اکیا :منو نمیتونی مجبور بکاری بکنی تو هرچی میخوای بگو مننادیده میگیرمت لیلا تو شرکت متوجه میشه که قادر اکیا رو فرستاده تو جلسه ای که کمال هم هست چون منشی میگه من بلیطشونو گرفتم و با هم رفتن و لیلا هممیفهمه قادر تو شرکته شک میکنه ..کمال تو هواپیما از اکیا میپرسه چرا زینب رو دعوت کردی با اینکه همه چیرو میدونی پیش اون مردک چیکار داری ..اکیا:چرا نگرانی تو اینکارارو مگه برای انتقام از مننمیکنی؟من دیگه اون اکیا سابق نیستم کمال سابق هم دبگه وجود نداره ..زینب سعی میکنه بفهمه هاکان چیزی میدونه از قتل اوزان که هاکان حرفی نمیزنه و میپرسه اوزان رو تو اخرین بار کی دیدی که زینب یادش میاد پیش اوزان رفته اونم دادو بیداد کرده بیرونش کرده و به هاکان میگه منندیدمش چون برادرم خواست من برگردم و عامر هم اونا رو میبینه باهم …زهیر یکیو پیدا میکنه و اون روز که اوزان مسموم شده بودو براش تعریف میکنه و میگه غذا که خورد حالش بد شد و میفهمه غذا رو کی بهش داده بوده …کمال تو هواپیما به اکیا میگه :اوزان ممکنه خودشو مسموم کرده باشه برای فرار کردن اینکارو کرده باشه…نیهان: نه ..کمال:مطمئنی؟اکیا:در مورد اوزان صحبت نکنیم هر چیزی در مورده برادرم ناراحتم میکنه …کمال:شایدم پشیمونی اذیتت میکنه شاید اوزان سعی کرده باهات تماس بگیره اما تو متوجه نشدی و الان پشیمونی و نیهان میگه اوزان با من تماس نگرفته فقط یکبار تو زندان دیدمش کمالم میگه تو الان برای زندگی با عامر دیگه بهانه ای نداری تو
عامر با اکیا تماس میگیره و تلفن خاموش بوده و قادر میادو میگه با کمال انکارا هستن و حتما اکیا برای موندن امشب اونجا تا دو ساعت صبر کن و ببین یه بهانه ای میاره برات چهره واقعی زنت رو بشناس عامر تماس میگیره که براش هواپیما اماده کنن تا دو ساعت بعد میریم انکارا ..دو ساعت میگذره و اکیا میاد و به قادر میگه با من بازی کردی میدونستی کمال اونجاست منو فرستادی ..
حالا اکیا چجوری فهمید(لیلا که شک میکنه بهش پیام میده که اکیا بهش زنگ بزنه و بهش میگه که قادر براش تله گذاشته)زهیر مسئول غذا که اوزان رو مسموم کرده بوده پیدا میکنه و کمال بهش میگه بترسونش فرار کرد تعقیبش کن .حسین میاد پیش کمال و در مورده تانر صحبت میکنه که اون و تانر با هم خوب بشن و به تانر کمک کنه و کمال قبول میکنه ..زهیر اون مرده رو میترسونه اونم فرار میکنه زهیر تعقیبش میکنه … کمال میاد پیش هاکان و در مورده مرگ اوزاو مسمومیتش صحبت میکنه میگه چرا متوجه نشدی و اینکه چرا متوجه نشدی که شاید قتل باشه خودکشی نباشه مگه کالبد شکافی نکردین .هاکان میگه نه چون اکیا خانم اجازه ندادو پرونده بسته شد وکمال میگه پرونده رو بازش کن و هاکان میگه بیخودی نگرد چیزی پیدا نمیکنی و بعد به عامر خبر میده که کمال از مسمومیت خبر داره و داره تحقیق میکنه ..عامر به یکی زنگ میزنه میگه منم دارن تعقیبت میکنن ادمایی که میان پیشت رو ناپدید کن …ادا تو حیاط میاد پیش اکیا و قرار میذارن با هم برن بیرون و ادا اونو ببره جاهایی که میره برای تفریح ….اسو به کمال میگه شب شام بره پیشش کمال میگه میام اما نمیتونم زیاد بمونم زهیر اون مرده رو تعقیب میکنه و به گاراژ ایهان میرسه و به کمال خبر میده میگ بیا اینجا و اون مرده پیش یعقوب ادمه آیهان رفته بوده یکی زنگ میزنه به یعقوب اونم میگه نگران نباشید نمیتونن من و کسی که اینکارو ازم خواسته پیدا کنن ومیخواد آیهان نفهمه زهیر ازشون عکس میندازه ..عامر طوفان رو میخواد پیشش و میگه میخوام اونیکه اوزان رو مسموم کرده برام پیدا کنی و اونو بابام میشناسه و یادش میاد که به قادر گفته باید تو بیمارستان برام یکیو پیدا کنی و قادر هم بهش گفته بندر برات حلش میکنه و عامر به طوفان میگه بندر رو پیدا کن…کمال و زهیر میرن پیشه ایهان و موضوع ادمش و بهش میگن و اونم میگه ادمه من بدون اجازه و دادن خبر از من ابنکارو کرده و من اون ادمو که بهش دستور داده براتون پیدا میکنم
کمال به زهیر میگه من میرم پیش آسو و قادر میاد پیش آسو و بهش میگه کمال نیومده ؟ آسو:به چه حقی میاین از من درمورده زندگی خصوصیم سوال میکنید؟قادر:چون من باباتم …تو خونه عامر اکیا میگه که میخواد با ادا بره بیرون فردا شب و همینطور قضیه اون قرارداد رو که قادر ازش امضا گرفته رو هم میگه میاد پیش دنیز و بهش میگه خیلی کم مونده …ایهان میفهمه اوزان خواهرزاده لیلا هستش .. قادر به اسو میگه من از پارسال میدونم دخترم هستی اما حرفی نزدم .. دیگه وقتش رسیده که معلوم بشه تو دختره منی و حقه توئه که رئیس قسمتی از شرکت ما باشی ..اسو میگه نمیشهدکمال نباید اینو بدونه و منو ترک میکنه و قادر میگه کوزجو اغلو ها رو کسی ترک نمبکنه راهش رو پیدا کن باید سهام عامر رو تک تک به تو منتقل کنم اونو مجبور به اینکار میکنیم …. کمال میاد و قادر رو میبینه اونم میگه برای کار اومده بودم در مورده توافق عامر و آسو برای شرکت آسو و فردا پول سهام آسو به حسابش ریخته میشه و میره و کمال از آسو معذرت میخواد که منتظرش گذاشته و آسو میگه اگه این میز رو اکیا اماده کرده بود چی؟ کمال:منو ول کن ترکم کن من بدردت نمیخورم اسو هم میگه من به همه چی راضیم و کمال میگه نیستی تو بالاخره از من چیزایی میخوای که من نمیتونم انجام بدم و اسو میگه تو اخرش منو دوست خواهی داشت و کمال رو بغل میکنه میگه اونو فراموش کنی منو دوست خواهی داشت ..کمال:من چطور این بدی رو در حق توئی که با من همیشه صادق بودی انجام میدم ؟تنها کسی هستیرکه به من دروغ نگفتی و خیانت نکردی تو درستی آسو اشتباه منم همه چی درست میشه …. طوفان اون راغب رو پیدا میکنه اونم میگه فردا بیاین بارانداز اون ادم رو ببینیداونم به عامر میگه …اکیا تو دفتر خاطراتش مینویسه:مدتی ننوشتم از دنیز برات امروز شروع میکنم بخاطره من از دخترت دور نمون و داستان برای دنیز تعریف کردم و اون دیگه میفهمه و برای پرنسس ناراحت شد منم داستان رو تغییر دادم و پرنسس و عشقش رو فراری دادم و بردم یه جای دور همه اینا بخاطره دنیزه برای همینه که الان ازش دوری نمیتونم دخترتو و بهت بدم چون اگه بدونی دخترته دنیا رو زیر رو میکنی با جنگ دنیای دخترت رو کمال ویرون میکنی دنیای دخترمون یه روز تو هم منو درک میکنی … سره میزه صبحانه تو خونه پدره کمال زهیر به کمال زنگ میزنه زینب میشنوه که کمال میگه باید بفهمیم اونروز کیا تو بیمارستان اوزان رو دیدن مثلا بفهم عامر اومده یا نه زینب هم به عامر پیغام میده زنگ بزنه … عامر هم به اکیا میگه باید حتما باهات حرف بزنم
کمال تبلیغ گروه پرا رو مییبینه و یاده قبل میوفته که این گروه رو کناره خیابون دیدن با اکیا و اکیا گفته اینا خیلی خوبن کمال بهشون میگه ما در سالهای بعد شما رو میبینیمو مشهور میشید و این شب و ما رو فراموش نکنیدو اکیا ازشون امضا میخواد و اون خواننده هم میگه من اولین امضامو میدم الان و رو دست اکیا و اکیا هم رو دست کمال عکس لبخند کشیده و گفته شعر خیلی قشنگ بود و ما هیچوقت گریه نمیکنیم و همیشه میخندیم
خلاصه قسمت ۱۴۹ نت ۱۵۷ سریال اکیا
خلاصه قسمت ۱۵۷ تا ۱۵۹ سریال اکیا
خلاصه قسمت ۱۶۰ تا ۱۶۴ سریال اکیا
خلاصه قسمت ۱۶۵ تا ۱۷۰ سریال اکیا
در حال بروز رسانی
ادامه خلاصه داستان در همین مطلب قرار داده خواهد شد
برای دیدن خلاصه قسمت ۱ تا اخر اینجا کلیک کنید
قسمت آخر سریال اکیا + خلاصه داستان سریال ترکی اکیا
فان جو