سریال اکیا | خلاصه قسمت اول تا اخر Kara Sevda

 

 

خلاصه داستان قسمت ۱۳۵ تا ۱۴۱ سریال اکیا

خلاصه قسمت ۱۳۵ تا ۱۴۱ سریال اکیا

خلاصه قسمت ۳۹ اورجینال
وقتی اکیا با عجله دنیز رو بیرون میبرده کمال جلوشو میگیره و میگه چرا اینقدر با عجله نیازی نیست ازم بترسید منم یه آدمم ..عامر:و تخیلاتی …
کمال: تازه از زندان ازاد شدم فرصت نکردم تبریک بگم اسمش چیه؟
اکیا:دنیز …
کمال:شبیه کدومتونه؟!عامر:باباش .. .کمال:مطمئنی؟!
واکیا میگه من حوصله این حرفا رو ندارم و میخواد بره که کمال میگه شوخی کردم ببخشید ومیره و اکیامیگه اون شک کرد و عامر ارومش میکنه و یاده زینب میوفته که ازش پرسیده بچه رو کمال دیده یا نه اونم گفته نه…
کمال لیلا رو جلوی شرکت میبینه و لیلا میگه کارای انتقامتو از دشمنت شروع کردی افرین به تو…کمال: تو از من میخوای محافظت کنی یااکیا؟تو طرف اونایی لیلا؟
لیلا:اگه از اونا منظورت اکیاو بچشه آره من طرف اونام…
کمال:به من دروغ گفتی لیلا ..
لیلا:چه دروغی ..
کمال:چیزی نیست و میره به زهیر زنگ میزنه که بفهمه اکیا کی اومده استانبول و اینکه بفهمه زینب کجا کار میکرده و با عامر رابطه ای داشته یا نه چون روزی که آزاد شده زینب با بچه اکیا و عامر اومده بود خونه بابام…
اکیامیخواسته بچه رو ببره دکتر و وقتی میخواسته بره عامر قرار داد ازدواج رو میگه یادت رفت و اکیا میگه:امضا کردی میگیرمش..عامر:میدونی که همچین کاری رو نمیکنم ..
اکیا:برای تجدید ازدواجمون این شرط منه ..عامر:اون شویی بود که تو راه انداختی باید اینکار رو بکنیم …
اکیا:برای از بین بردن کمال من بهترین فرصتم ..عامر:به این میگن روراستی اما از کجا بدونم با کمال کارای پنهانی نمیکنی؟اکیا؛ کسایی که به خاک سپردم دوباره زنده نمیشن مطمئن باش اینکارو نمیکنم و میره و لیلا رو میبینه و میگه من نفرت رو تو چشمای کمال دیدم و اون و عامر به هم حمله میکنن کمال کوتاه نمیاد ..
لیلا:خوب تو چیکار میکنی؟
اکیا:جلوشو میگیرم ..
لیلا:چجوری؟که عامر میاد ونمیتونن صحبت کنن و قرار میشه لیلا بره خونه اکیا
اکیا میره بیمارستان و کمال تعقیبشون میکنه عامر هم برای زینب گردنبند میخره و میخواد ببینتش زینب میره و میگه در مقابلش چی میخوای و عامرمیفهمه که کمال دنیز رو دیده و به زینب یاد میده وقتی کمال پرسید چی بگه و هاکان اونا رو با هم میبینه
.ایهان هم سندهای بدهی تانررو از طلبکار میگیره و پول اون و میگه بدن و میفهمه کمال با امیر مشکل داره فهیمه نامه اوزان رو پیدا میکنه کمال هم میاد خونه از نامه عکس میندازه و اون لحظه یاده اون شبی میوفته که اکیا ارزوشو میخواسته به گل ببنده و خاطرات براش زنده میشه

تو فلش بک که نشون میده اکیا به کمال میگه تو فکر کردی من برای ازدواجمون ارزو کردم؟کمال:مگه آرزوت این نیست؟
اکیا:نه چه ازدواجی من تازه درسم تموم شده من رو اون کاغذ یه چیز مهمتر کشیدم ..
کمال:بگو مگرنه میرم نگاه میکنم….
اکیا:بعد ارزوم براورده نمیشه اینکارو با دخترمون نکن…
کمال کلی خوشحال میشه از این حرف اکیا…اسو وطوفان باهم قرار داشتن و اسو میپرسه چی فهمیدی و طوفان میگه اون کمیسر با مرگ اوزان هیچ ارتباطی نداره ..
آسو:چطوری رابطه عامر و زینب رو فهمیده ..طوفان:حتما اعترافات کمال رو خونده ..
آسو:مطمئنی؟
و طوفان یاد حرفهای خودش و پلیسه که عکسا رو به اوزان داده بوده میوفته که به پلیسه گفته تو باید از اینجا بری اگه کسی پرسید نه عکسا رو دیدی و نه منو میشناسی پلیسه:اون بچه خودکشی نکرده درسته؟اونو تو کشتی ..طوفان:هر چی بیشتر بدونی به ضررته …طوفان به آسو میگه فکر میکنی من چیزی ازت پنهان میکنم ..
آسو:وقتی موضوع من و کمال باشیم ممکنه نمیتونم بهت اعتماد کنم ..
طوفان:بخاطره آدمی که دوستت نداره …
آسو:دیگه هیچوقت اینو نگو …
کمال زینب رو میبینه و بهش میگه :خیلی وقته ندیدمت و کنجکاوم بدونم چیکارا میکنین کارتو ول کردی چرا؟ نکنه زنه فهمیده بچه رو یواشکی اینجا آوردی ..
زینب:نه زنه یکم مشکل داشت وبهونه کرد اینو …
کمال میاد بیرون زهیر بهش زنگ میزنه میگه زینب از کارش اومده بیرون و گفته مادر بزرگم مرده زنه هم فهمیده دروغ گفته و اخراجش کرده ..
کمال:روزیکه من ازاد شدم مرخصی گرفته ..زهیر: نه یه روز قبل اکیاهم همون شب اومده استانبول حتی خونشون هم اونشب آتیش گرفته کمال یاده حرفای اکیا میوفته که اومده بود ازش کمک بگیره …
کمال به فهیمه میگه شب بیاین خونه ما
زینب هم به همه چیو به عامرخبر میده و عامر میگه پس فهمیده ..
عامر جلوی شرکت ایهان رو میبینه و بهش میگه تو میخوای کمال رو از بین ببری منم میخوام بهش یه درس بدم
عامر:من کارای خودمو خودم میکنم …

یهان:کوزجو اغلو امروز ۷ ملیون از دست دادی منو از دست نده ..عامر:اگه الان جلوی منی یعنی کارات با کمال خوب پیش نرفته و باهم دست میدن و لیلا میبینه و به ایهان میگه تو داری زیر آب کمال و میزنی مدیره زندان مرده تو اینکار چیزی به کمال مربوط میشه؟
ارائه از کانال رسمی اکیا
ایهان:از خودت بپرس،پسرت قاتله؟
چشماتو وا کن منو خوب نگاه کن من مثل گذشته نیستم خداحافظ..
کمال میاد دم خونه اکیاو ازش میپرسه تو برای دنیز از من کمک خواستی؟
ارائه از کانال رسمی اکیا
اکیا:نه…
کمال: چی تورو تا این حد ترسونده؟
اکیا:هیچی..
کمال: تا وقتی حقیقت رو نگی دست از سرت برنمیدارم
اکیا:اینم بازی جدیدته که منو مسخره کنی؟
کمال:چرا اومدی پیشم برای کمک؟!
اکیا:تو حق جواب گرفتن رو از دست دادی ..
کمال:تو نمیگی پس خودم پیدا میکنم و میره ..
ارائه از کانال رسمی اکیا
اکیا زنگ میزنه به آسو میگه بیا خونم ببینمت وقتی میای لطفا از در پشتی بیا که اگه کمال مواظبه نبینتت که اومدی ..عامر برادره هاکان رو میکنه راننده اکیاو به طوفان میگه در مورده زهرا تحقیق کنه که آدمه کمال نباشه .قادر میاد پیش عامرو پولی که از دست دادن رو بهش سند هاشو نشون میده و میگه رقیبت کمال بوده و تو بهش باختی و زهرا اینو میشنوه و عامر میگه نصف سهام شرکت الاجان رو خریدم کسی نمیتونه منو از بین ببره ..قادر:جز خودت اکیا و کمال پایان تو میشن ولی اجازه نمیدم این شرکت رو از بین ببری ..کمال کناره ساحل یاده روزی میوفته که با اکیا اومده بودن آرزوشو تو دریا بندازه و گفته این عشقمونه که دخترمون رو میاره کمال الیف رو میبینه و میگه فردا تو پارک لیلا برنامه داره براتون تومیای؟
الیف:میدونم تو هم میای..
کمال:جوابی که دنبالشم هم میاد
لیلا میاد خونه اکیا و اسوهم میاد و اونا همدیگه رو میبینن
ارائه از کانال رسمی اکیا
اکیا به آسو میگه دنیز دختره کماله اصلا بهت اعتماد ندارم اما مطمئنم همه کار میکنی تا کمال و من از هم درو باشیم تنها چیزی که ازت میخوام اینه که کمال رو از من و بچم دور نگهداری ..آسو :تو از ترس عامر اینکارو میکنی وقتی کارت با اون تموم بشه با منم تموم میشه
اکیا:من الان اصلا وقت ندارم شکهای تورو برطرف کنم همکاری میکنی یا نه؟
آسو:قبوله
اکیا:باسه چون لیلا دیدتت و ممکنه به کمال بگه الان طوری رفتار کن که انگار از من عصبانی هستی منم به لیلا میگم تو اومده بودی بگی از کمال دوری کنم …

میگه تو بهم بدهکاری وقتشه که تسویه کنی عامر هم میگه نگران نباشدمن به کسی بدهکار نمیمونم..قادر تو پارکینگ خونه کمال میاد سراغه آسو و میگه فهمیدم با هم شریک هستیم چرا این خوبی رو به عامر کردی؟ آسو:من خوبی نکردم قراردادی داشتیم که من بهس عمل کردم ..
ارائه از کانال رسمی اکیا
قادر : تو رو با چی تهدید میکنه؟
با من روراست باش و اعتماد کن ..
اسو :کلمه اعتماد برای طایفه کوزجو اغلو کلمه قابل قبولی نیست ..قادر:حتی اگه پسرم باشه نمیذارم در حقت ناحقی کنه یه روزی بهم اعتماد میکنی فعلا خداحافظ …
تانر میاد پیش آیهان و اونم میگه باهاش بر علیه کمال همکاری کنه
ارائه از کانال رسمی اکیا
اکیا دفتر خاطراتشو میخواد آتیش بزنه یادش میاد روزیکه کمال باهاش بد رفتار کرد تو دفتر نوشت ..دیگه تو این دفتر چیزی نمینویسم این آخرین باره قول میدم دنیز رو از دشمن بزرگش یعنی عامر دور نگهدارم اونو بین جنگهای عامر بزرگ نمیکنم وقتی پایان عامر رسید بازم از اینجا میرم امروز حرفایی که جلو آسو بهم زدی تو خونت و اون نفرتی که تو چشمات دیدم فهمیدم دخترم رو از تو هم باید محافظت کنم اگه بفهمی دنیز دخترته هر کاری میکنی تا ازم جداش کنی …وقتی میخواد اتیش برنه ویلدان میاد و میپرسه اون دفتر چیه و اکیا میذاره تو کشو و میگه چیز مهمی نیست و ویلدان میگه اینطوری به نظر نمیاد تو میتونی تو همه چیز بهم اعتماد کنی ..کمال میاد پیش هاکان و نامه اوزان رو نشون میده و میگه به کسی که این نامه رو نوشته نمیاد که خودکشی کنه و هاکان عکسهای زینب و عامر رو بهش میده و میگه بعد اون نامه دیده این عکسارو و کمال میاد بیرون و
زهیر بهش زنگ میزنه و میگه هنوز اتفاقی نیوفتاده و کمال میگه میوفته زهیر وقتی عامر بفهمه من دنبال چی هستم چه اتفاقا که نمیوفته ..هاکان به عامر میگه کمال دنبال علت مرگ اوزانه ..
عامر:قرار نیست چیزی در مورده خودکشی اوزان تغییر کنه ثابت کن بهش..
هاکان:همینکارو کردم حتی عکسا رو هم بهش دادم اونم باور کرد که اوزان خودکشی کرده ..عامر:تو چی تو هم باور داری اوزان خودکشی کرده ادم ازچیزی که باور نداره خیلی حمایت نمیکنه ..
هاکان :دیگه تموم شده این به باوره من ربطی نداره و تغییر نمیکنه ..عامر:با باور همه چی تغییر میکنه البته تو دیگه اون قدرت سابق رو نداری خدارو شکر کمال هم باور نداره …لیلا میاد پیش اکیا میگه دعواتونو با آسو دیدم اکیام میگه اومده بود منو تهدید کنه نزدیک کمال نشم

منم گفتم بیخود زحمت نکش من با کمال کاری ندارم و از لیلا خواست کمال ندونه آسو اومده …
فهیمه میفهمه اونا اکیا و تو رستوران دیدن و تو خونه به آسومیگه باید زود ازدواج کنید ..عامر از اکیا در مورده دیدارش با کمال که تو دوربین دیده بود میپرسه و اکیامیگه دنیز فقط دختره منه و تازمانیکه دستواز این کار بکشه تو میتونی باباش باشی عامرم میگه این خانواده مال منه و از ریشه حلش میکنم ..
کمال میاد خونه و به زینب نامه اوزان رو میده و میگه قسم خورده بوده که با زندگی میجنگه و میاد پیشتون ولی بعدش اون عکسای بوسیدن تو و عامر رو میبینه و ازت ناامید میشه و خودکشی میکنه تو زندگی منو خراب کردی زندگی اون بچه رو هم گرفتی تو باعث مرگ شدی منم اینو میدونم تو هم بدون تا وقتی اون تو قبر خوابیده تو همش کابوس خواهی داشت
ارائه از کانال رسمی اکیا
تو خونه کمال سر میز فهیمه میگه باید ازدواج کنید کمال هم میگه هنوز زوده کارایی دارم که باید انجام بدم تموم شد با هم ازدواج میکنیم واماده نیستیم اسو ناراحت میشه کمال میره پیشش وآسو میگه میدونم برای کاره دیشبم داری منو تنبیه میکنی اما بخاطره تو اینکارو کردم ..
ارائه از کانال رسمی اکیا
کمال:نه ..آسو :پس چیه که بعده یکسال هنوز پیگیرشی؟
کمال:چیزایی هست که تا ندونم کاری نمیتونم بکنم .. اکیا برای لیلا تعریف میکنه که عامر بچشو دزدیده بوده و به زور اومدم خونه عامر من وقتی کمال از زندان ازاد شد رفتم کمک بخوام و لیلا میپرسه بچه ماله کیه؟
ارائه از کانال رسمی اکیا
اکیا:دنیز بچه عامره و من حماقت کردم
لیلا:تووبرای بچه عامر رفتی از کمال کمک خواستی؟
تانرمست میکنه میاد خونه کمال و میگه تووباعث شدیدمن هدف یه ریاکار بشم زندگیمو خراب کردی و کمال میفهمه آیهان تانر رو دیده و تهدیدش کرده و تانر میگه آیهان به این گیر داده و کمال میگه حلش میکنم ..
ارائه از کانال رسمی اکیا
زهرا هم به زهیر میگه چون میخوام مقابل تو قرار بگیرم با عامر کار میکنم و طوفان هم به عامر خبر میده زهرا اومده پیش زهیر …
آسو از دست کمال عصبانی میشه و میخواد حلقشو در بیاره و میگه ازدواج رو عقب میندازی بهم بگو نمیخوامت اما بازی در نیار و کمال میگه اینکار رو نکن و به آسو میگه ممکنه بچه داشته باشم ..
اسو :بچه اکیا از توئه؟

کمال:نمیخوام تورو قاطی کنم اما اگه درست باشه چی نمیذارم ماله اونا باشه باید ازمایش ژنتیکی ازش بگیرم همین فردا اسو به اکیا پیام میده کمال فردا میخواد ازمایش بگیره و عامر هم میفهمه و به بچه دارو میده که تب کنه وقتی اکیامیره برای پارک پیش لیلا
کمال هم اونجا بوده و نمیتونه موی بچه رو بدست بیاره و دنیز رو با کمال میبرن دکتر و کمال به اکیا میگه بچه ماله من باشه ازت میگیرمش
ارائه از کانال رسمی اکیا
دکتربه اکیا و کمال میگه که خون دنیز باید عوض بشه و اکیا و کمال گروه خونیشونو میگن اونم میگه نه نمیخوره و عامر میاد و میگه من پدرشم و کمال میاد بیرون
لیلا به کمال:همه چیزت رو میدادی تا اون بچت باشه تو اکیا رو فراموش نکردی این عشق تمومی نداره
ارائه از کانال رسمی اکیا
کمال:مطمئن شده بودم اون بچه مال منه صدای قلبم برای بار اول بهم دروغ گفت ..
اکیا هم وقتی میفهمه همه نقشه عامر بوده قرارداد رو پاره میکنه و میره کمال هم میاد سراغ اسو میگه میریم وقت عقد بگیریم جواب تمام سوالامو گرفتم و سوالام همه تموم شد …پایان


خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ تا ۱۴۷ سریال اکیا

قسمت اخر سریال اکیا
قسمت اخر سریال اکیا

قسمت اخر سریال اکیا قسمت اخر سریال اکیا قسمت اخر سریال اکیا قسمت اخر سریال اکیا قسمت اخر سریال اکیا

خلاصه داستان قسمت ۱۴۵ تا ۱۴۹ سریال اکیا

زینب با شنیدن حرف کمال که‌گفت من اون قاتل رو پیدا میکنم از مهمونی رفت و عامر از اکیا پرسید اون اینجا چیکار داره اکیا گفت من و عامر گفت مهمونی تموم شد لیلا گفت دعوت کردن زینب فکر خوبی نبود که اکیا میگه من جواب سوالمو گرفتم زینب و عامر هنوز ملاقات دارن با هم کمال دنبال زینب میره و به اسو هم میگه برو خونه بعد صحبت میکنیم و میره دنبال زینب و طوفان به اسو میگه منو به عامر فروختی این عکسایی که تو فلش هست رو ببین چیزی نبود حرفی نمیخواستم بزنم فقط خواستم ببینم منو به کمال میفروشی یا نه تو منو بخاطره کسی فروختی که دوست نداره از این به بعد منتظره شکستت هستم جبهه ما جدا شد اکیا میاد سراغه عامر و بهش میگه کنجکاوم بدونم چرا مهمونی رو نصفه تموم کردی؟ و تو دست عامر فلشی که صدای اوزان هست رو میبینه و میپرسه این چیه و عامر طفره میره و تهدید میکنه که اکیا باهاش بازی نکنه کمال تو خونشون زینب رو میگیره و میگه برای چی اومدی
زینب :اوزان خودکشی نکرده درسته؟کمال:یک کلمه در اینمورد به اون حرفی نمیزنی . زینب:از کجا فهمیدی کشتنش؟کمال:تو هنوز اونو میبینی و خانوادش صداشو میشنون میان بیرون و میفهمن زینب رفته تولد امیر اونم میگه اکیا منو دعوت کرد و تانر میگه به من گفته بود منم گفتم برو و فهیمه میگه وقت عقد گرفتین با آسوو یکماه دیگه عروسی داریم بریم داخل در موردش حرف بزنیم که کمال میگه کار دارم و میره و تانر میره دنبالش بهش میگه من و بانو دیگه اینجاییم و بخاطره آیهان همه چی رو از دست دادم کمالم میگه از من بخاطره بی عقلیهات حساب پس نگیر تانر میگه خدایی هم هست و کمال:داداش من بودن خیلی سخته؟ تو برادره من بودی رفتین با دشمن من همدست شدین چیزایی که بدست اوردی به اندازه چیزایی که من از دست دادم نیست و میره..قادر میاد به اکیا میگه ساعت ۹ شرکت باش که یه پروتکل رو باید امضا کنی و به عامر میگه من چهره واقعی زنتو بهت نشون میدم فقط پول رو دوست داره و فکرش پیشه اون مردکه برای اینکه چشماتو باز کنم همه کار میکنم ..ایهان جلوی خونه لیلا بهش میگه که کمال بچه خوبیه امایه مشکلاتی داره امروز خواستم اون نگهبان رو با اسلحه بزنه نزد که کمال میاد و با ایهان یه کم حرفش میشه و به لیلا میگه تو داری تو کارای من سرک میکشی لیلا؟همش به من‌میگی عوض شدی امافقط من عوض نشدم و میره ..عامر به طوفان میگه باید بفهمی کمال در مورده مسمومیت اوزان چیزی میدونه یا نه طوفانم میگه نه کمال به زهیر میگه دلیل مسمومیت اوزان رو پیدا کنه

زینب از هاکان میخواد ببینتش ..منشی کمال بهش میگه که باید بره برای پروازه انکارا و قادر تو جلسه انکارا شرکت میکنه بلیط شما هم‌اونا گرفتن قادرم به قرارداد میذاره جلوی اکیا که اگه از عامر جدا بشه سهامش باید بنام قادر بشه اونم امضا میکنه امیر هم از این موضوع خبر نداشته و از اکیا میخواد جای اون تو جلسه انکارا شرکت کنه اکیام قبول میکنه .تانر میاد پیش حسین تو ارایشگاه کار کنه عامر هم با هاکان قرار میذاره و بهش میگه کمال داره دنباله مرگ اوزان و میگیره چیزی از طرف من پیدا نمیکنه کاری کن که با کمال روبرو نشی زینب زنگ میزنه و عامر شک میکنه میره زینب رو تعقیب میکه اکیا تو هواپیما کمال رو میبینه میخواد پیاده بشه که نمیذارن که قسمتی از حرفاشونو با ویدیو گذاشتم ودر ادامه اکیا میگه تو کاری کردی که قادر نیاد من بیام و کمال میگه برای دیدنت به اینکارا نیاز ندارم چرا ازم اینقدر میترسی؟
حتی نمیخوای یه ساعت کنارم بشینی میترسی که تحت تاثیر من قرار بگیری و بی دفاع بشی؟اکیا :منو نمیتونی مجبور بکاری بکنی تو هرچی میخوای بگو من‌نادیده میگیرمت لیلا تو شرکت متوجه میشه که قادر اکیا رو فرستاده تو جلسه ای که کمال هم هست چون منشی میگه من بلیطشونو گرفتم و با هم رفتن و لیلا هم‌میفهمه قادر تو شرکته شک میکنه ..کمال تو هواپیما از اکیا میپرسه چرا زینب رو دعوت کردی با اینکه همه چیرو میدونی پیش اون مردک چیکار داری ..اکیا:چرا نگرانی تو اینکارارو مگه برای انتقام از من‌نمیکنی؟من دیگه اون اکیا سابق نیستم کمال سابق هم دبگه وجود نداره ..زینب سعی میکنه بفهمه هاکان چیزی میدونه از قتل اوزان که هاکان حرفی نمیزنه و میپرسه اوزان رو تو اخرین بار کی دیدی که زینب یادش میاد پیش اوزان رفته اونم دادو بیداد کرده بیرونش کرده و به هاکان میگه من‌ندیدمش چون برادرم خواست من برگردم و عامر هم اونا رو میبینه باهم …زهیر یکیو پیدا میکنه و اون روز که اوزان مسموم شده بودو براش تعریف میکنه و میگه غذا که خورد حالش بد شد و میفهمه غذا رو کی بهش داده بوده …کمال تو هواپیما به اکیا میگه :اوزان ممکنه خودشو مسموم کرده باشه برای فرار کردن اینکارو کرده باشه…نیهان: نه ..کمال:مطمئنی؟اکیا:در مورد اوزان صحبت نکنیم ‌هر چیزی در مورده برادرم ناراحتم میکنه …کمال:شایدم پشیمونی اذیتت میکنه شاید اوزان سعی کرده باهات تماس بگیره اما تو متوجه نشدی و الان پشیمونی و نیهان میگه اوزان با من تماس نگرفته فقط یکبار تو زندان دیدمش کمالم میگه تو الان برای زندگی با عامر دیگه بهانه ای نداری تو

عامر با اکیا تماس میگیره و تلفن خاموش بوده و قادر میادو میگه با کمال انکارا هستن و حتما اکیا برای موندن امشب اونجا تا دو ساعت صبر کن و ببین یه بهانه ای میاره برات چهره واقعی زنت رو بشناس عامر تماس میگیره که براش هواپیما اماده کنن تا دو ساعت بعد میریم انکارا ..دو ساعت میگذره و اکیا میاد و به قادر میگه با من بازی کردی میدونستی کمال اونجاست منو فرستادی ..
حالا اکیا چجوری فهمید(لیلا که شک میکنه بهش پیام میده که اکیا بهش زنگ بزنه و بهش میگه که قادر براش تله گذاشته)زهیر مسئول غذا که اوزان رو مسموم کرده بوده پیدا میکنه و کمال بهش میگه بترسونش فرار کرد تعقیبش کن .حسین میاد پیش کمال و در مورده تانر صحبت میکنه که اون و تانر با هم خوب بشن و به تانر کمک کنه و کمال قبول میکنه ..زهیر اون مرده رو میترسونه اونم فرار میکنه زهیر تعقیبش میکنه … کمال میاد پیش هاکان و در مورده مرگ اوزاو مسمومیتش صحبت میکنه میگه چرا متوجه نشدی و اینکه چرا متوجه نشدی که شاید قتل باشه خودکشی نباشه مگه کالبد شکافی نکردین .هاکان میگه نه چون اکیا خانم اجازه ندادو پرونده بسته شد وکمال میگه پرونده رو بازش کن و هاکان میگه بیخودی نگرد چیزی پیدا نمیکنی و بعد به عامر خبر میده که کمال از مسمومیت خبر داره و داره تحقیق میکنه ..عامر به یکی زنگ میزنه میگه منم دارن تعقیبت میکنن ادمایی که میان پیشت رو ناپدید کن …ادا تو حیاط میاد پیش اکیا و قرار میذارن با هم برن بیرون و ادا اونو ببره جاهایی که میره برای تفریح ….اسو به کمال میگه شب شام بره پیشش کمال میگه میام اما نمیتونم زیاد بمونم زهیر اون مرده رو تعقیب میکنه و به گاراژ ایهان میرسه و به کمال خبر میده میگ بیا اینجا و اون مرده پیش یعقوب ادمه آیهان رفته بوده یکی زنگ میزنه به یعقوب اونم میگه نگران نباشید نمیتونن من و کسی که اینکارو ازم خواسته پیدا کنن ومیخواد آیهان نفهمه زهیر ازشون عکس میندازه ..عامر طوفان رو میخواد پیشش و میگه میخوام اونیکه اوزان رو مسموم کرده برام پیدا کنی و اونو بابام میشناسه و یادش میاد که به قادر گفته باید تو بیمارستان برام یکیو پیدا کنی و قادر هم بهش گفته بندر برات حلش میکنه و عامر به طوفان میگه بندر رو پیدا کن…کمال و زهیر میرن پیشه ایهان و موضوع ادمش و بهش میگن و اونم میگه ادمه من بدون اجازه و دادن خبر از من ابنکارو کرده و من اون ادمو که بهش دستور داده براتون پیدا میکنم

کمال به زهیر میگه من میرم پیش آسو و قادر میاد پیش آسو و بهش میگه کمال نیومده ؟ آسو:به چه حقی میاین از من درمورده زندگی خصوصیم سوال میکنید؟قادر:چون من باباتم …تو خونه عامر اکیا ‌میگه که میخواد با ادا بره بیرون فردا شب و همینطور قضیه اون قرارداد رو که قادر ازش امضا گرفته رو هم میگه میاد پیش دنیز و بهش میگه خیلی کم مونده …ایهان میفهمه اوزان خواهرزاده لیلا هستش .. قادر به اسو میگه من از پارسال میدونم دخترم هستی اما حرفی نزدم .. دیگه وقتش رسیده که معلوم بشه تو دختره منی و حقه توئه که رئیس قسمتی از شرکت ما باشی ..اسو میگه نمیشهدکمال نباید اینو بدونه و منو ترک میکنه و قادر میگه کوزجو اغلو ها رو کسی ترک نمبکنه راهش رو پیدا کن باید سهام عامر رو تک تک به تو منتقل کنم اونو مجبور به اینکار میکنیم …. کمال میاد و قادر رو میبینه اونم میگه برای کار اومده بودم در مورده توافق عامر و آسو برای شرکت آسو و فردا پول سهام آسو به حسابش ریخته میشه و میره و کمال از آسو معذرت میخواد که منتظرش گذاشته و آسو میگه اگه این میز رو اکیا اماده کرده بود چی؟ کمال:منو ول کن ترکم کن من بدردت نمیخورم اسو هم میگه من به همه چی راضیم و کمال میگه نیستی تو بالاخره از من چیزایی میخوای که من نمیتونم انجام بدم و اسو میگه تو اخرش منو دوست خواهی داشت و کمال رو بغل میکنه میگه اونو فراموش کنی منو دوست خواهی داشت ‌‌..کمال:من چطور این بدی رو در حق توئی که با من همیشه صادق بودی انجام میدم ؟تنها کسی هستیرکه به من دروغ نگفتی و خیانت نکردی تو درستی آسو اشتباه منم همه چی درست میشه …. طوفان اون راغب رو پیدا میکنه اونم میگه فردا بیاین بارانداز اون ادم رو ببینیداونم به عامر میگه …اکیا تو دفتر خاطراتش مینویسه:مدتی ننوشتم از دنیز برات امروز شروع میکنم بخاطره من از دخترت دور نمون و داستان برای دنیز تعریف کردم و اون دیگه میفهمه و برای پرنسس ناراحت شد منم داستان رو تغییر دادم و پرنسس و عشقش رو فراری دادم و بردم یه جای دور همه اینا بخاطره دنیزه برای همینه که الان ازش دوری نمیتونم دخترتو و بهت بدم چون اگه بدونی دخترته دنیا رو زیر رو میکنی با جنگ دنیای دخترت رو کمال ویرون میکنی دنیای دخترمون یه روز تو هم منو درک میکنی … سره میزه صبحانه تو خونه پدره کمال زهیر به کمال زنگ میزنه زینب میشنوه که کمال میگه باید بفهمیم اونروز کیا تو بیمارستان اوزان رو دیدن مثلا بفهم عامر اومده یا نه زینب هم به عامر پیغام میده زنگ بزنه … عامر هم به اکیا میگه باید حتما باهات حرف بزنم

کمال تبلیغ گروه پرا رو مییبینه و یاده قبل میوفته که این گروه رو کناره خیابون دیدن با اکیا و اکیا گفته اینا خیلی خوبن کمال بهشون میگه ما در سالهای بعد شما رو میبینیم‌و مشهور میشید و این شب و ما رو فراموش نکنیدو اکیا ازشون امضا میخواد و اون خواننده هم میگه من اولین امضامو میدم الان و رو دست اکیا و اکیا هم رو دست کمال عکس لبخند کشیده و گفته شعر خیلی قشنگ بود و ما هیچوقت گریه نمیکنیم و همیشه میخندیم

 

خلاصه داستان قسمت ۱۴۹ تا ۱۵۷ سریال اکیا

 

 

 

 

خلاصه قسمت ۱۵۷ تا ۱۵۹ سریال اکیا

 

خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ تا ۱۶۵ سریال اکیا

 


ادامه خلاصه داستان در صفحه بعد می باشد لطفا در زیر روی صفحه مورد نظر کلیک کنید

پارس وی دی اس

درباره‌ی فان جو

منو به حال من رها نکن تو که برای من همه کسی اگه هنوزم عاشق منی چرا به داد من نمی رسی....

حتما ببینید

قسمت آخر سریال پرنده خوش اقبال Erkenci Kuş پرنده سحر خیز

قسمت آخر سریال پرنده خوش اقبال Erkenci Kuş پرنده سحر خیز قسمت آخر سریال پرنده …

5 نظر

  1. سلام
    واقعا ممنون بابت این خلاصه نویسی
    خیلی زحمت میکشید
    ی پیشنهاد دارم
    لطفا این مطلب رو صفحه بندی کنید چون هرچی جلوتر بریم این صفحه طولانی میشه و خب پیدا کردن قسمت مورد نظر یکمی سخت میشه

    بازم ممنون

    • سلام
      پوریا جان ممنون از پیشنهاد شما به درخواست شما خلاصه هر۱۰ قسمت در یک صفحه قرار داده شد و در زیر مطلب چند صفحه شد و راحت تر می توانید قسمت مورد نظر را پیدا کنید

  2. سلام
    من ازسریال خوشم اومده ولی نمیتونم دانلود کنم ممنون میشم از قسمت ١٩-٣٠ بازیر نویس چسبیده برام بذارید
    ممنون اززحماتتون

    • سلام
      در این سایت فقط عکس ها و خلاصه داستان سریال ها نوشته می شود و سایت دانلود فیلم نیست .
      ولی لینک دانلود رو برای شما ارسال میکنم

  3. ممنونم بابت مطالب مفیدی که قرار میدید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *